سلامی دوباره خدمت تمامی زبان آموزان عزیز.
امروز دوباره با شما هستیم با تفسیر یکی دیگه ویدئو های ای جی هوگ. این بار، مصاحبه ایشون با یک نویسنده معروف به اسمه ترسا اسنایدر.
ترسا اسنایدر خالق کتاب های تخیلی هستند که کتاب هاش معمولا رنج سنی 12 تا 17 ساله رو شامل میشه و برای زبان آموزان کتاب های ایشون بسیار مناسب هستند.
برای دیدن این مصاحبه می تونید از لینک های زیر که تکه تکه شدند استفاده کنید:
https://streamable.com/6afp1
https://streamable.com/g5zgi
https://streamable.com/pa8rw
https://streamable.com/pd6ss
همونطور که می دونید خوندن کتاب یکی از راه های مناسب برای پیشرفت انگلیسیه. ولی چرا خوندن کتاب داستان اینقدر خوبه؟ چجوری کتاب خوندن به بهتر شدن در نوشتن کمک میکنه ؟
بیاید راهنمایی های ترسا اسنایدر رو در این باره بخونیم.
بهترین راه برای پیشرفت مهارت خواندن چیه؟
ترسا: بهترین راه برای پیشرفت در مهارت خواندن، خواندن به صورت منظم و همیشگیه. مخصوصا چیزایی که براتون آسونه .
وقتی بچه بودم حسابی مریض بودم و نمیتونستم مدرسه برم، حدودا دو سال از مدرسه عقب افتادم، معلم و مادرم فکر کردن که اگه منو سال اول قرار بدن برای من خیلی افت داره، چون من خیلی قد بلند بودم. پس منو به سال سوم فرستادن. این باعث شده بود که حسابی گیج شم. مادرم در کتابخونه ای کتاب دار بود و وقتی می دید من با کلمات مشکل دارم، حسابی ناراحت می شد.
مادرم معلم خوبی نبود ولی می دونست برای پیشرفت مهارت خوندن، نیازه که دائما و به شکل منظم کتاب بخونم. پس برای من کتاب های ساده که حول محور حیوونات بود می خرید، چون من عاشق حیوونات بودم. پس دائما برام کتاب می فرستاد. با این کاری که مادرم انجام داد و همچنین کتابخونه ای که تو مدرسه داشتیم، باعث شده الان معتاد کتاب خونی بشم. من معمولا دو یا سه تا رمان هر هفته می خونم.
هر چه بیشتر کتاب بخونید براتون کتاب خونی راحت تر میشه. تمرین کردن، موجب عالی شدن میشه. من تا اول دبیرستان بلند بلند کتاب می خوندم و عادت نداشتم تو دلم بخونم. کتاب دار مدرسمون منو پیش پدرم برد و بهم گفت برو خونه تو اتاقت جلو آیینه بشین و کتاب بخون. مهم نیست که بلند می خونی، برای شخص داخل آیینه بلند بخون ولی چند ثانیه همیشه سعی کن تو ذهنت اون قسمت کتاب رو مرور کنی بدون اینکه لبات حرکت کنن. که این باعث شد من یاد بگیرم تو ذهنم کتاب بخونم.
تجربه شخصی من: ما به عنوان یه فارسی زبان، صد ها کتاب خوندیم. اگه تا سوم دبیرستان حساب کنید ما دائما در حال مطالعه کتاب های مختلف بودیم یا مجبور شدیم بخونیم. در نتیجه بیشتر و بیشتر غرق در فارسی شدیم. جالب اینجاست که هیچکدوممون به این قضیه فکر نمی کنیم. بدون اینکه متوجه این قضیه باشیم دائما داشتیم مطالب رو مرور می کردیم و لغت دشت می کردیم. این میزان لغات برای کسانی که خارج از محدوده مدرسه و دانشگاه هم مطالعه می کردند بیشتر هم می شده. من تجربه خوندن کتاب های زیادی به انگلیسی دارم و شاید به جرات بگم اکثر لغاتی که تا الان یاد گرفتم رو مدیون این کتاب ها هستم. هر چند همیشه میگم، بازم کم کتاب خوندم. برای یادگیری لغات و بهتر و سریع تر شدن در امر خوندن، همونطور که ترسا اسنایدر بهش اشاره کرد باید بیشتر کتاب بخونید.
نوشتن چالش بزرگیه، چجوری از یه دانش آموزی که دائم کتاب می خوندی، به یه نویسنده حرفه ای تبدیل شدی؟
ترسا: وقتی نمی تونستم کتاب بخونم، یادمه برای خودم داستان تعریف می کردم. همیشه یه حس تصور در خودم داشتم و مادر و پدرم منو همیشه تشویق می کردن. وقتی به دبیرستان رفتم. مادرم میگه کلی پول، برای خرید تمبر من خرج می کرده. چون اون زمان من 35 تا دوست مکاتبه ای داشتم. این بر میگرده به اون دوره که مجله seventeen یه سری دوست مکاتبه معرفی می کرد و شما می تونستید یه چند تایی از اقسا نقاط دنیا پیدا کنید و براشون نامه بنویسید. این خیلی جالبه چون من برای یه خانوم جوون به اسم یوکو کوژیما در ژاپن نامه نوشته بودم. ایشون می خواستن که به آمریکا بیان تا اینجا زندگی کنند. سال های آخر دبیرستان بود و پدرشون اجازه نمیداد بیان چون این موضوع به سال 1960 بر میگرده.
پدرش بهش گفته بود اگه دبیرستانت تموم شد و خواستی به دانشگاه بری می تونی به آمریکا سفر کنی. سال آخر دبیرستان با پسری آشنا شد و ازدواج کرد و الان 3 تا بچه داره. جالب اینجاست ما هنوز برای هم نامه می نویسیم. این نوشتنا به صورت روزانه بسیار مفیده، همونطور که خودت (ای جی) به نوشتن وقایع روزانه اشاره کردی و هر بحث و گفتگوی این چنینی که بدونی داری دقیقا درباره چی صحبت می کنی بسیار برای بهتر شدن در نوشتن منفعت زا هستند.
نوشتن توییت و تمرین عمدی نوشتاری خوب نیست. مخصوصا که تو توییتر مجبوری همه چی رو خلاصه کنی. ولی نوشتن هایی مثله ایمیل که یکم از شما وقت بگیره و مجبورتون کنه بهش فکر کنید و جمله کامل بنویسید تا منظورتون رو به خوبی برسونید عالی هستند، با این کار شما می تونید پیشرفت کنید.
فک کنم دومین سال دبیرستانم بود که اولین داستانم رو نوشتم که خب، منتشرش نکردم. ولی اولین رمان رسمی خودم رو 1990 منتشر کردم که به اسم The Helavite War بود که موضوعش تخیلیه. اگه اونو بخونید و بعد با کتاب سومم که اسمش Old Friend/New Enemies مقایسه کنید، متوجه تفاوت نوشتاری من میشید. چون تو این دوره سه ساله که این کتاب ها رو می نوشتم، خود من هم به عنوان یک نویسنده پیشرفت کردم. به یه سری چیز ها با خوندن بیشتر کتاب ها رسیدم . توجه بیشتری کردم. مثلا مردم چجوری یه قسمت از دیالوگ رو می خونن، چجوری آسمون رو جوری تو نوشتارم نشون بدم که طرف تو ذهنش اون رو متصور شه؟ پس خوندن در واقع به شدت، به نوشتن متصله.
ای جی: به عنوان یه معلم، از تجربه خودم و همینطور تحقیقاتی که انجام دادم به این رسیدم که دانش آموزان نیاز دارند از نوشتن وقایع آسون و راحت شروع کنند. همونطور که خودت به دوست مکاتبه ایت اشاره کردی.
با توسعه تکنولوژی الان خیلی راحت میشه دوست مکاتبه ای پیدا کرد. و بهش ایمیل زد یا بلاگی ساخت. متاسفانه خیلیا از نوشتن چیز های آکادمیک، خیلی خیلی سخت و بلند شروع می کنند. که به شدت بهشون آسیب میزنه.
تجربه شخصی خودم: یادمه اول راهنمایی بودم و معلممون ازمون خواست که تو اون هفته درباره یه موضوع (که یادم نمیاد چی بود) انشا بنویسیم. من اون دوره از کلاس پنجمم یه کتاب داستان چندگانه هدیه گرفته بودم و چندین بار اون کتابو خونده بودم. برای نوشتن اون انشا بیشتر از اون کتاب و استایل نوشتن اون الهام گرفتم. در نتیجه تونستم یه انشا خوب که بتونه معلمم رو جذب نوشتم کنه، بنویسم.
این نشون میده خوندن مطالب مخصوصا به شکل عمیق چقدر می تونن رو نوشتن شما تاثیر مستقیم داشته باشند. البته من همیشه یه قوه تخیلی و هنری تو ذهنم داشتم و دائما سعی می کردم از اونا تو نوشته هام استفاده کنم.
آیا یکبار نوشتن کافیه؟
ترسا: اولین کتابی که نوشتم، پام شکسته بود و بهم گفتن اگه میخوای زودتر خوب شه باید بهش فشار نیاری. پس من نشستم و به جای پاهام از دستام کار کشیدم و شروع به نوشتن ایده ای که سالها تو ذهنم بود، کردم.
بهم پیشنهاد شد که بازم ایده ای داری که به تعداد نسخه های این اثر اضافه کنی؟ منم گفتم آره. و شروع کردم چیز های جدید تر اضافه کردن. خب من هنوز کتاب هامو منتشر نکرده بودم و وقتی داشتم ایده های جدید رو، روی نسخه بعدی می نوشتم ایده های جدیدی برای قبلیا به ذهنم رسید و برگشتم و اونا رو ویرایش کردم. هیچوقت هیچ چیزی تمومی نداره. شما می تونید بار ها و بار ها برگردید و دوباره نویسیش کنید. من خودم می تونم این کارو تا ابد انجام بدم.
مسلماً برای چاپ یه اثر باید یه ویرایشگر بهش نگاه کنه و ایراداتش که شاید غلط املایی و ساختاری باشه رو بگیره.تمام نویسنده ها بار ها و بارها باید دوباره نویسی کنند تا یه اثر خوب به دست بیارند.
تجربه شخصی من: اگه یادتون باشه دائما گفتم، تجربیاتتون رو ثبت و ضبط کنید و در آینده بهشون برگردید و پیشرفتتون رو ببینید. من تجربه نوشتن یه راهنما برای یه بازی رو حدود 6 ماه پیش داشتم. هر بار که اون بازی آپدیت میشد، مجبور بودم به راهنما برگردم و دوباره بخونمش و چیزای جدید مربوط به اون بازی رو بهش اضافه کنم. حد فاصله هر آپدیت حدود 3 تا 5 ماه بود. پس من تا الان دو بار دوباره نویسیش کردم و مجبور شدم مرورش کنم. جالب می دونید چیه؟ هر بار که به نوشتم بر میگردم متوجه اشتباهاتی می شم که سری قبلی مرتکب شدم. با خودم می گم واقعاً اینا رو من نوشتم ؟ و دوباره ویرایششون می کنم و نسبت به بار قبلی بهترشون می کنم. کی می دونه اگه سه ماه دیگه برگردم چه مشکلاتی قراره توشون پیدا کنم. پس دوباره نویسی و مرور مطالبی که می نویسید به شدت اهمیت دارند.
سوال؛ جواب توئیتری.
کاربر: 3 بار کتاب “جین ایر” رو خوندم و وقتی کله مفهوم کتابو متوجه شدم، خیلی حس خوبی بهم دست داد.
ای جی: “جین ایر” کتابی کلاسیکه، و سطحش بالا تر از سطح نوجوون هاست. اگه بتونید اون کتاب رو بخونید پس خیلی عالیه. هدف اینه، وقتی که یه داستانی که دوست دارید رو می خونید چه اتفاقی رخ می ده؟ کاملا محو داستان می شید. یه جورایی کتاب شمارو محو خودش می کنه، این باعث میشه شما اتفاقاتی که توش رخ میده رو تصور کنید، شما شخصیت هارو تو ذهنتون می بینید. چه اتفاقی تو ذهنتون رخ میده؟ در واقع شما دارید این عکس ها و تصوراتو به کلمات انگلیسی ارتباط می دید، اینا ناخودآگاه رخ میده، نیازی ندارید دربارش فکر کنید، و همچنین یه سری از احساسات داخل داستان رو حس می کنید. اون احساسات به انگلیسی متصل می شن، همه اینا بهتون کمک می کنن که بهتر یاد بگیرید و بهتر متوجه داستان شید و سرانجام ازشون استفاده کنید. واسه همینه که خوندن کتاب داستان هایی که دوست دارید و قابل فهم هستند، خیلی خیلی قوی تر و موثر تر اند. وقتی کتاب درسی ای می خونید، لیست لغات رو حفظ می کنید یا داستان کوتاهه حوصله سر بر داخلش رو می خونید در واقع این ارتباط و احساس رو با انگلیسی نخواهید داشت. این دلیلیه که با کتاب های درسی، کمتر از کتاب داستان ها، انگلیسی یاد می گیرید. به داستان و تصورات ذهنیتون بپردازید نه به انگلیسی.
کاربر: از مکالمه شما و ترسا خیلی لذت بردم، منتظر کتابت هستم
ای جی: خیلی ممنونم. کتابم امسال منتشر میشه. دارم رو دوباره نویسیش کار می کنم. همونطوری که با ترسا درباره پروسه نوشتن صحبت کردیم. وقتی چیزی که خیلی اهمیت داره رو می نویسید، مثلا برای کار شما، مدرسه یا … باید دوباره نویسیش کنید. این دلیلیه که امتحانات انگلیسی واقعی نیستند، مثلا اگه تو امتحان تافل شرکت کنید، به قسمت نوشتن که می رسید، یه زمان خیلی کوتاهی دارید. بهتون میگن یه مقاله درباره چیزی در دو پاراگراف بنویسید، ، بهتون یه چند تا موضوع خیلی جدی میدن که شاید اصلا براتون اهمیتی نداره. و بعد مجبورید دربارش بنویسید، زمانی ندارید، مجبورید یه بار بنویسیدش. چون مجبورید سریع کل امتحانو تحویل بدید، بعد بهشون برگه رو که می دید میگن که “اوه شما کلی اشتباه دارید”. خب مشخصه که دارید. حتی نویسنده های حرفه ای هم وقتی چیزی رو برای بار اول می نویسند اشتباه می کنند. تو زندگی واقعی برعکس امتحانات، اگه چیزی خیلی مهم باشه، دوباره نویسیش می کنید، نوشته اول کلی اشتباه داره، خیلی خوب در نمیاد، این کاملا عادیه. حتی نویسنده های سطح بالا هم اینجورین. اونا بعد اولین بار نوشتن چه کار می کنن؟ میزارنش کنار، روز بعد یا یه هفته بعد میان بهش یه نگاهی میندازن، میگن آها اینجا خوب نیست، درستش می کنن. اشتباهاتشون رو پیدا می کنند و دوباره می نویسنش تا اینکه نوشتشون بهتر شه، بعد از اینکه چند باری این کارو کردن، به یه رفیقی یا همکار نشونش میدن تا اونا بخونن. وقتی خوندن بهش ایده های جدید میدن، بعد نویسنده دوباره ویرایشش می کنه. بازم اگه خیلی مهمه در آخر اونو به یه ویراستار حرفه ای میدن. طرف میاد دوباره می خونه و دوباره نویسیش می کنه. این دوره طولانیه که نوشتار شما رو خوب می کنه.
کاربر: میتونم بدون خوندن کتاب، انگلیسی رو عالی صحبت کنم؟
ای جی: بله، شما می تونید بدون اینکه کتابی بخونید انگلیسی رو قوی و عالی صحبت کنید، پس چرا می خواید که بخونید؟ خوندن به دایره لغات شما کمک می کنه. خوندن در واقع بهترین راه برای افزایش دایره لغاته. یه منفعت دیگه خوندن، اینه که بهتون کلی اطلاعات میده. بله! شما می تونید یه شنونده و مکالمه گر خوب بشید که خیلیم عالیه، ولی با مهارت خوندن می تونید به اینترنت برید و کلی کتاب و مطلب عالی که به انگلیسی هستند رو پیدا کنید و کلی مطلب جذب کنید. به خوندن مثله یه کار زورکی نگاه نکنید. فقط ازش لذت ببرید. اگه می خواید چیزی یاد بگیرید. یه کتاب انگلیسی پیدا کنید و بخونیدش. اگه به موضوعی خاص علاقه دارید، دربارشون به انگلیسی بخونید و ازش لذت ببرید. تبدیل به یه کار زورکی نکنیدش که باید حتما به زور بخونم.
کاربر: دوباره اون نقل قول رو بگو ای جی. بیخیال یادگیری شید و یاد بگیرید از داستان لذت ببرید.
ای جی : من خودم تو یادگیری اسپانیایی تجربش کردم. وقتی چیزی رو بخوام به شکل خیلی جدی نگاه کنم، مثلا بگم باید اسپانیایی بخونم، یا باید به یه سطح بالا تو اسپانیایی برسم. این باعث میشه بهم استرس وارد شه، حوصلم سر بره و سریع می خوام بیخیال اسپانیایی شم. ولی برعکس وقتی می گم بیخیال! فقط می خوام خوش بگذرونم، اصلا برام مهم نیست که خوبم یا نه. فقط می خوام با دوست اسپانیاییم چت کنم و یه سری کتاب داستان اسپانیایی که دوست دارم رو بخونم. وقتی اینکارو می کنم دوست دارم بیشتر درش غرق شم چون دوستش دارم و درنتیجه بیشتر یاد می گیرم و بیشتر پیشرفت می کنم. انگلیسی هم همینطوره.
ما متاسفانه توسط مدارس مسموم شدیم. مدرسه بهتون این نگرشو داده که انگلیسی یه موضوع خیلی جدیه که باید بخونیدش، حق اشتباه کردن ندارید. که این باعث میشه انگلیسی به موضوع حوصله سر بر تبدیل شه. این باعث میشه حس بدی بهتون دست بده. ولی برعکس وقتی حس راحتی داشته باشید، بگید خیلی خب دوست دارم الان برم یه سری کتاب باحال بخونم دیگه حوصلتون سر نمیره، هیچ سختی ای توش نیست، خیلی ساده و آسون پیش میره.
می تونید یه داستان درباره اژدها بخونید، به نظر من خیلی باحال میشه. اگه شما هم دوست دارید می تونید کتاب های ترسا رو بخرید و بخونید. اگه نه! مثلا رمان دوست دارید، یه عالمه کتاب رمان به انگلیسی هست که می تونید با سطح های مختلف بخرید و بخونید. یکی پیدا کنید و ازش لذت ببرید. یا می تونید کتاب های موضوعی بخونید، اگه عاشق موتورید کتاب هایی درباره این موضوع بخونید. دقیقا همین موضوع برای شنیدن هم صادقه. به چیزهایی گوش بدید که براتون جالب و باحالند. دقیقا برای همینه منابع Effortless English متمرکز بر چیزهاییه که برای زندگیتون جالب و مفیده.
کاربر: آیا باید کتاب علمی تخیلی بخونیم یا کتاب های دیگه مثلا موضوعی هم خوبه؟
ای جی: هر جفت خوبن. این بستگی به این داره که شما چی دوس دارید. بعضیا کتاب های تخیلی رو دوست دارند، اگه طرفدار اینجور کتاب ها هستید، این کتابارو بخونید.، اگه عاشق داستان های واقعی هستید، می تونید از کتاب های همینگوی که نیاز به سطح بالا هم داره استفاده کنید، یا سطح های آسون ترش رو پیدا کنید بخونید. می تونید کتاب های راز آلود یا کتاب های فانتزی بخونید
همه چی بستگی به شما داره. بعضیا اصلا از کتاب های تخیلی خوششون نمیاد و دوست دارن کتاب های موضوعی بخونن. مثلا تجارت، شاید عاشق فرهنگ پاپ هستید و دوست دارید بیشتر درباره بازیگرا بدونید، که می تونید مجله هارو دنبال کنید. هیچ جواب درستی وجود نداره. جواب درست دست شماست. چی برای شما جالب و جذابه؟ شما چی دوست دارید؟ چی شما رو خوشحال می کنه؟ چی شمارو به هیجان وا میداره؟ اون چیزیه که باید بخونیدش.
این کاملا شخصیه. هر کسی یه چیز رو دوست داره. هر کسی باید قادر باشه چیزی که براش خوبه رو پیدا کنه. من نمیتونم بگم همیشه باید کتاب های تخیلی بخونید یا کتاب های موضوعی. چون این کار اشتباهه. کار درست اینه که شما، چیزی رو بخونید که دوستش دارید. شاید هنوز نمیدونید پس نیازه کلی چیز رو امتحان کنید تا ببینید چی به دردتون می خوره؟
خیلی خب این هم تموم شد. امیدوارم از این مطلب لذت برده باشید.
یادتون باشه بهترین راه برای افزایش دایره لغات، خوندن کتاب هاییه که برای سطحتون مناسب هستند که به اصطلاح comprehensible input نام دارند به طوری که 85% رو متوجه شید. پس منتظر چی هستید؟ همین حالا برید و کتابی رو بردارید و از دنیای جدیدتون لذت ببرید.
موفق باشید