برای یادگیری زبان انگلیسی معمولا انگیزه ی بالایی داریم که یه کارو شروع کنیم ولی بعد یه مدت از اونجایی که به یه مهارت نسبی رسیدیم، جلو رفتن برامون سخت میشه. در این شرایط باید چکار کنیم؟
فایل صوتی این مقاله
سلام به دوستان عزیز.
این مقاله رو با یه سوال شروع می کنم.
شده تا به حال انگیزتون برای رسیدن به یک هدف، به شدت افت کنه؟
بزارید به یه شکل دیگه این سوال رو بیان کنم. به شروع کارتون نگاه کنید. تمرینای خیلی خوب… با شدت کافی… انگیزه عالی… همه چی رو به راهه ولی یهو احساس ضعف می کنید. احساس می کنید که دیگه انگیزه ندارید.
تو اپلیکیشن زبانشناس، درس رو اجرا می کنید و بعد از چند دقیقه احساس می کنید که دیگه نمی تونید ادامه بدید.
با خودتون می گید من باید بخونم. چون اهداف بزرگی دارم. می خوام تو آزمون تافل قبول بشم. می خوام سفر کنم. می خوام کار عالی ای داشته باشم. هزاران هدف رو دوباره و دوباره مرور می کنید ولی نتیجه ای نمی گیرید. بلافاصله احساس می کنید انرژیتون افت وحشتناکی کرده.
اصلا مهم نیست چند دقیقست که انگلیسی می خونید، به شدت افت انرژی دارید و وقتی به قدر کافی انگلیسی نخونید عذاب وجدان می گیرید.
این حس آشناست ؟
تو همه مهارت هایی که قصد داریم کسبشون کنیم این موارد پیش میان. همیشه انگیزه ی بالایی داریم که یه کارو شروع کنیم ولی بعد یه مدت از اونجایی که به یه مهارت نسبی رسیدیم، جلو رفتن برامون سخت میشه.
برای حل این مشکل میشه باید از خودمون سوالاتی داشته باشیم. با یه چرا ساده شروع کنید.
چرا قبلا من انرژی داشتم ولی الان ندارم؟
چرا قبلا روزی 5 ساعت می خوندم الان نمیتونم؟
چرا؟
به جواب رسیدن ممکنه مدتی طول بکشه. ولی دوست دارم دقیقاً به این موضوع فکر کنید. به جزئی ترین احتمالات دقت کنید. اون موقع چه کارایی می کردید؟ الان چه کارایی ؟
اراده باتری ذهن ماست
اراده… وقتی بحث از اراده میشه. نا خود آگاه یاد مثل “خواستن توانستن است” میوفتیم. ولی خب اینقدر ها هم این موضوع کوچیک نیست که تو یه جمله خلاصه بشه. بگیم من خواستم و تونستم…
بلکه خواستن شروع کاره و تونستن پایان. دقیقا بین کلمه خواستن و توانستن یک دوره بلند مدت قرار داره و اون دوره، دوره ی تمرین نام داره.
ما نیاز داریم برای رسیدن به توانایی ای تمرین کنیم و تمرین کنیم و تمرین…
وقتی بحث از تمرین میشه، منظور من تمرین درست و متمرکز هستش، چرا که تمرین درست بالاترین بازده ممکن رو به شما خواهد داد.
برای تمرین داشتن شما نیاز به اراده ای قوی دارید. درسته؟
همونطور از سرفصل این پاراگراف مشخصه اراده باتری ذهنی ماست. یعنی چی؟
یعنی اینکه اراده ما مثل یک منبع انرژی مارو وادار به انجام تمرین برای کسب مهارت میکنه و جالبه بدونید این انرژی درست مثله یک باتری محدوده و بسته به فعالیت های روزانه این انرژی کمتر و کمتر میشه.
دلیل اینکه در ابتدای مقاله گفتم از خودتون بپرسید قبلا چرا انرژی داشتم و الان ندارم، این بود که ممکنه شما در حال حاضر درگیر موضوعی باشید که از شارژ باتری (اراده) خودتون مجبور باشید در طول روز برای اون کار مایه بزارید و دیگه نرسید که برای انگلیسی با تمام انرژیتون وقت بزارید.
و خب همه ی ماها مشکلاتی داریم و مشخصاً نمیشه گاهی وقت ها بیخیال کارامون بشیم و انرژی خودمون رو صرف انگلیسی کنیم
پس راه حل چیه؟
رسیدن به ثبات لازم
مشخصاً تو موارد کم انگیزه بودن رسیدن به ثبات به شدت سخته. چون شما می خواید که هر روز انگلیسی بخونید ولی موفق نیستید. کم کم ثباتتون رو از دست می دید و این تقصیر ذهن شماست.
ذهن معمولا وظیفش اینه که شما رو از شرایط پر استرس دور کنه. اینجا استرس چیه؟
صرف زمان برای انگلیسی.
این کار ذهن می تونه نتیجش تسلیم و بیخیال شدن از انگلیسی باشه.
ولی من اینجام که به شما ترفندی یاد بدم که این شرایط رو دور بزنید.
گفتیم که تمرین برای رسیدن به یه مهارت مستلزم ارادست. درسته؟
و گفتیم که اراده مثله باتری می مونه و در طول روز باید صرف کارهای زیادی بشه و اگه سرمون شلوغ باشه، ارادمون ممکنه برای یادگیری انگلیسی پایین بیاد.
و… وقتی ارادمون پایین باشه و نتونیم کاری که می خوایم رو انجام بدیم، عذاب وجدان و استرس می گیریم و نتیجش اینه که آقای مغز برای محافظت از شما دست به کار میشه…
فک می کنم خیلی ساده با تجزیه تحلیل این چند جمله قادر خواهید بود که راه حل لازمه رو پیدا کنید.
کل این جملات از اراده شروع شده و اینم گفتیم که تمرین نیاز به اراده داره. کارای ساده چی؟
آیا کار هایی که خیلی ساده باشند نیاز به اراده ی خاصی دارند؟
مثلا دیدن تلویزیون اراده می خواد؟ یا مثلا چک کردن تلگرام و اینستاگرام و…؟
نه… هیچ اراده ای. چرا که انجام این کار ها سادست و هیچ استرسی ندارند در نتیجه ذهن شما هیچ مشکلی با انجام این کارا نخواهد داشت.
راه حل اینه که انگلیسی رو ساده کنیم. به جای فکر کردن به اهداف غول پیکر آینده، کافیه اهدافی کوچیک برای خودتون ایجاد کنید.
مثلا می تونه هدفتون 20 دقیقه گوش دادن به انگلیسی باشه. به خودتون می گید الانی که سختمه انگلیسی بخونم و نمیتونم مثل گذشته 5 ساعت بخونم، اوکی!!! روزی 20 دقیقه می خونم. هر روز بیست دقیقه.
برای شمایی که 5 ساعت می خوندید 20 دقیقه بسیار، بسیار ساده خواهد بود، در نتیجه ذهن اون عمل رو ساده تصور می کنه و برای اون کار انرژی ذخیره می کنه و شما خیلی راحت می تونید اون کارو انجام بدید.
20 دقیقه زیاده؟ بکنیدش 10 دقیقه…5 دقیقه… چطوره؟ خیلی خیلی آسونه… درسته؟
حالا نتیجش چیه؟
با این کار شما نیازی به اراده برای گوش دادن به انگلیسی نخواهید داشت. چرا که خیلی آسونه.
وقتی برای مدتی این کارو می کنید کم کم برای انگلیسی ثبانی جدید ایجاد می کنید و به مرور زمانتون رو ناخودآگاه افزایش میدید. ممکنه از 10 دقیقه برسید به 20 دقیقه… بعد برسید به 30 دقیقه… بعد 1 ساعت… بعد 2 ساعت و…بیشتر.
توجه داشته باشید که یادگیری انگلیسی مستلزم داشتن ثباته. وقتی ثبات داشته باشید، حتی ده دقیقه در روز! موجب میشه شما از انگلیسی دور نشید و در نتیجه دوباره این پیام رو به ذهنتون ارسال کنید که انگلیسی موضوعی مهمیه پس انرژی بیشتری باید براش کنار بزاره.
پس به یاد داشته باشید به هیچ وجه از انگلیسی دور نشید. حتی تو روز های سخت کم انگیزگی. بجنگید و تمرین کنید.
ممکنه بعضی از شما دوستان مدتی انگلیسی خونده باشید و کنار گذاشته باشید.
شروع از نقطه صفر خیلی، خیلی ساده تر از شروع دوبارست. فردا در مقاله دوم درباره این موضوع صحبت می کنیم.
به امید روزی که به تسلط انگلیسی برسید و تمام سختی ها تبدیل به نعمتی جدید برای شما بشن.
موفق باشید.